از بهمن «حوتتاش» تا آتش «ئاویهر»؛ ۹ جان پاکی که عجز مدیریتی استاندار کردستان اسیر خاک کرد/گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
کردستان به فاصله تنها چند ماه، ۲ حادثه تلخ و مرگبار را تجربه کرد؛ نخست سقوط بهمن در ارتفاعات «حهوتتاش» بانه که جان ۶ کوهنورد را گرفت و دیگری فاجعه آتشسوزی «ئاویهر» سنندج که ۳ قربانی بر جای گذاشت؛ حوادثی که بیعملی و ناکارآمدی «آرش لهونی» را در اذهان تصویر میکند اما استاندار کردستان قبل از اینکه در عمل به طور کامل فرو بپاشد در ذهنها فروپاشیده است اینکه چرا دولت چهاردهم در این باب خود را به کوری زده محل تأمل است!
یکم) جمعه، دهم اسفندماه سال گذشته، شماری کوهنورد در ارتفاعات «حوتتاش» شهرستان بانه گرفتار بهمن شدند و در آن حادثه ناگوار متأسفانه ۶ شهروند بانهای جان خود را از دست دادند و یک کوهنورد هم مصدوم شد.
حادثه مذکور در شرایطی روی داد که اداره کل مدیریت بحران استان کردستان ـ به عنوان بازوی اجرایی و تخصصی ستاد مدیریت بحران استان ـ بیش از ۵ ماه بدون مدیرکل و حتی بدون معاون، توسط استاندار بیکفایت منصوب دولت چهاردهم به حال خود رها شده بود!
دوم) پنجشنبه، دوم مردادماه امسال، بخشهایی از ارتفاعات «ئاویهر» سنندج دچار حریق شد که این حادثه ۳ فعال محیط زیستی را به کام مرگ کشاند و سبب مصدوم شدن ۵ نفر دیگر شد که هنوز ۲ نفر از آنها در بیمارستان بستری هستند.
آنچه با قاطعیت درباره رویدادهای تلخ مورد اشاره میتوان گفت آن است که حوادث یادشده نه غیرمنتظره بودند و نه بدون سابقه؛ آنچه شاهد بودیم از جمله مخاطرات مزمن، شناختهشده و کاملاً هشدارپذیر جغرافیای کردستان به شمار میآیند.
گزارشهای مکرر کارشناسی، هشدارهای هواشناسی و سوابق متعدد این نوع وقایع در استان، بارها و بارها ضرورت اقدام پیشگیرانه را گوشزد کردهاند با این حال، نه تنها نشانی از آمادگی سازمانیافته در دستگاههای اجرایی متولی دیده نشد، بلکه شواهد بهروشنی گواه آن است که فقدان راهبرد، غفلت از هشدارها و نارسایی در فرماندهی، نقشی غیر قابل انکار و صد البته پررنگ در بروز تلفات انسانی داشت.
طبق قوانین و مقررات جاری کشور، استاندار بهعنوان بالاترین مقام اجرایی استان، ریاست ستاد پیشگیری، هماهنگی و فرماندهی عملیات پاسخ به بحران را برعهده دارد؛ مسئولیتی که او را به ناظر و مسئول نهایی کلیه مراحل چهارگانه مدیریت بحران، اعم از پیشبینی و پیشگیری، آمادگی، مقابله، بازسازی و بازتوانی، بدل میسازد.
با این اوصاف، کسی میتواند مسئولیت مستقیم «آرش زرهتن لهونی»، در جایگاه رئیس ستاد بحران استان کردستان، در ارتباط با دو فاجعه غیرقابل جبران بانه و سنندج که در فاصله کوتاه چند ماه روی داد را انکار کند؟
تکلیف «آرش لهونی» که بجای پذیرش مسئولیت و استعفا، اقدامات پوپولیستی را در دستور کار قرار داده و نقش مشهودش عیادت و حضور در مجالس عزاست، کاملاً روشن است اما در این گیر و دار وزیر کشور دولت چهاردهم و از او فراتر رئیس این دولت لازم نمیدانند درباره استانداری که در پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی دو بحران بانه و سنندج عیار کارآمدیاش بیش از پیش روشن شده تصمیم درست اتخاذ کنند؟
چه فاجعهای باید در کردستان روی دهد که «مسعود پزشکیان» را مجاب کند که «آرش لهونی» اینکاره نیست و باید به بحرانآفرینی و ناتوانیاش در مهار بحران پایان داد؟!
لازم نیست کسی در دولت چهاردهم این سؤال را از «لهونی» بپرسد که در حادثه بانه، آیا هشدارهای سقوط بهمن بهموقع و مؤثر صادر شد؟ آیا اطلاعیههای رسمی برای ممانعت از صعود در شرایط پرخطر، بهصورت گسترده اطلاعرسانی شد؟
دولت نیاز نمیبیند از نماینده عالیاش در استان بپرسد در حادثه «ئاویهر»، با وجود هشدارهای هواشناسی، آیا هیچگونه استقرار تجهیزات، آمادهسازی نیروها، آموزش مردمی در صحنه یا حتی تشکیل جلسه اضطراری پیش از وقوع آتشسوزی انجام گرفت؟
یکی از سؤالات افکار عمومی که پس از حادثه دلخراش آتشسوزی «ئاویهر» سنندج به شدت جریحهدار شده این است که وظیفه استاندار پیشبرد مراحل چهارگانه مدیریت بحران است یا نمایشهای عوامفریبانه و بیاثر پس از فاجعه؟
وقتی با مخاطراتی کاملاً تکرار شونده، فصلی و پیشبینیپذیر مواجه هستیم و همچنان هیچگونه انسجام عملیاتی یا آمادگی راهبردی در استان مشاهده نمیشود، دیگر نمیتوان این فجایع را «حادثه طبیعی» نامید، اینها نشانههای آشکار «سقوط مدیریت اجرایی» هستند.
فجایع بانه و سنندج در مجموع جان ۹ انسان بیگناه را گرفتند؛ عددی که پیش از هر چیز سندی است روشن بر ناتوانی، بیبرنامگی و نادیدهانگاری وظایف مدیریتی توسط شخص استاندار دولت چهاردهم در کردستان.
استانداری که حتی در کنترل آتشسوزی محدود پارک جنگلی «ئاویهر»، موفق به ساماندهی یک سامانه عملیاتی مجهز و کارآمد نمیشود، چگونه میتواند برای بحرانهای بزرگتری همچون زلزله، سیل یا بحرانهای اجتماعی احتمالی مورد اعتماد باشد؟
مدیری که هشدارهای رسمی را نادیده میگیرد یا توان اجرای وظایف را ندارد، بههیچوجه شایستگی قرار گرفتن در جایگاه فرماندهی بحران را ندارد.
در حادثه «ئاویهر» سنندج، فعالان داوطلب محیط زیستی، نه به دلیل آتش، بلکه بهواسطه خلأ عمیق مدیریتی قربانی شدند.
وقتی در دو نقطه متفاوت از کردستان، در دو فصل مختلف، دو مخاطره شناختهشده، جان انسانها را میگیرد و هیچ یک از سازوکارهای استاندارد و مورد انتظار پیشگیرانه فعال نمیشود، چگونه میتوان ریاست ستاد بحران را از مسئولیت مبرا دانست؟
نه، اینها صرفاً بلایای طبیعی نبودند؛ اینها محصول مستقیم سوءمدیریت، ناتوانی راهبردی، و بیاعتنایی سیستماتیک به مسئولیتهای حاکمیتی بودند و حقیقت تلخ آن است که تا زمانی که «آرش لهونی» در رأس مدیریت اجرایی استان قرار دارد، در این دیار نه دو روز، که همه ایام به عزای مدیریتی خواهد گذشت!
استان کردستان، امروز گروگان مدیریتی بیعمل و نمایشی است و مدیری که در بزنگاهها، یا غایب است یا بیاثر و از انجام ابتداییترین وظایف خود در حوزه بحران ناتوان است؛ یادمان باشد وقتی استانداری توانسته بی آنکه اسباب بزرگی آماده کرده باشد، به گزاف تکیه بر جای بزرگان بزند، مصائبی از این فراتر را هم باید به انتظار نشست.
میماند یک نکته؛ قلم بدستان اجارهای قادر به تغییر هیچ واقعیتی نیستند، نه تاریخ به عقب باز میگردد نه ماهیت استاندار منفعل دگرگون میشود؛ سفارشینویسی که شرافتش را در قمار حضور دوباره در خانه مطبوعات باخته نمیتواند با متهم کردن مدیرکلی که تنها چند ماه از انتخابش گذشته از ولینعمت سستعنصرش رفع اتهام کند! البته از جماعت آبروباخته انتظاری هم نمیتوان داشت.
یکی کرده بیآبرویی بسی
چه غم دارد از آبروی کسی
سفارشینویس مزدور بهتر نبود بجای بالا رفتن از کوتاهترین دیوار، درباره امدادرسانی تأسفبار هلال احمر کردستان در حادثه «ئاویهر» سنندج قلمفرسایی میکرد؟ او بجای آسمان و ریسمان کردن برای انحراف اذهان، بهتر نبود از پدر رزومهبگیر استاندار سؤالاتی درباره انتصابات مدیریتی استان میپرسید؟
نگارنده، کوتاهی آن مایه شرم حوزه قلم در کردستان را جبران و بزودی درباره هلال احمر استان و همچنین فرد رزومهبگیر در مطالب جداگانهای قلمفرسایی خواهد کرد؛ به شرط بقای عمر...
فرید کریمی